دارم دلی مخاطره جوی بلا پرست


سرگشته رای گم شده عقل هوا پرست

با درد و غم به طبع، چو یاری وفا نمای


با جان خود به کینه، چو خصمی جفا پرست

سعی‏ام هبا شده است و طلب بیهده، از آنک


بیهوده جوی شد دل و دیده هوا پرست

ممکن که من نه آدمی‏ام، ز آنکه آدمی


یا بت پرست باشد و یا بس خدا پرست